الان که اين را بــرايــت مـي نـويســم،
سـاعـت دقيــقاً رأسِ نبــودن تـوســت
تــو هر موقــع دلــت خـواسـت بـخـوان ...
نه نفرتی بود نه کینه ای فقط یه دو راهی بود...
دو تا آدم، دو تا راه، دو تا انتخاب همین ...
میتونستیم دیرتر به دو راهی برسیم
ولی شتاب کردیم و بجای قدم زدن دویدیم ...
به ناچار باید انتخاب میکردیم...من راهم رو و تو راهت رو...
من راهی داشتم و تو راهی و مجبور بودیم به انتخاب ...
دیر یا زود به این جا میرسیدیم...
ولیکاش دیرتر... کاش کمی دیرتر...
نه نفرتی بود نه کینهای ... یه دو راهی بود و دو تا انتخاب
nili...
Alternative content